رو به روی دیوار ایستاد و با ناخن خط عمیق دیگری روی آن کشید . در ذهنش شمرد : 2677 
این دیوار حالا دو هزار و ششصد و هفتاد و هفت خط عمیق داشت . چشمانش را به دیوار کناری دوخت که بر خلاف این دیوار خطوط نامنظم و درهمی داشت . خط های روی آن دیوار اثر ناخن های هر ده انگشتش می شد که گهگاه با نهایت خشم و عصبیت روی آن می کشید . خط های منظم این دیوار اما حکایت دیگری داشت . خطوط عمیقی که روی این دیوار با ناخن سنگی انگشت اشاره اش حک می شد نشان از روزهایی داشت که در این چهاردیواری فولادی – سیمانی می گذشت . روزهایی که هر کدام جراحتی بسیار درد آورتر ، بر دیوار قلب او بودند .
روی صندلی تخت گهواره ای شکل و شکسته اش نشست و به دیوار ها خیره شد .

بخشی از متن اصلی داستان

دیوار ,روی ,خط ,ناخن ,های ,خطوط ,روی آن ,این دیوار ,با ناخن ,خط عمیق ,خط های

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

فروشگاه اینترنتی قاصدک طلایی آدرس و اسامی آرایشگاه حرفه ای خوب fanoustkhial مرتضی احمدی تبار اینجا همه چی هست اخبار گوناگون آلبالو fardin03 مطالب اینترنتی منطقه گرگ و میش